آیا ایجاد شک و شبهه در مسائل اعتقادی صحیح است؟
مسلّماً آنچه در ابتدا به نظر میرسد این است که شک در دین، بد بوده ونشانه سیاهی قلب است؛ زیرا هدف این است که انسان به یقین برسد. ایمان بایستی توأم با یقین باشد. ولی شک و شبهه در جایی که دالان ومعبر خوبی برای رسیدن به ایمان ویقین باشد پسندیده است. ایمان چیزی است که انسان باید به آن دسترسی پیدا کند، امّا این ایمان از همان ابتدا در انسان وجود ندارد، زیرا تا شک نکند به یقین نمیرسد. قرآن میخواهد که در اعتقادات وراثتی انسان شک ایجاد کند تا او را به یقین برساند. لذا میفرماید:
أَوَلَوْ کانَ آبآؤُهُمْ لایَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلایَهْتَدُونَ}
"آیا بایست آنها تابع پدران باشند در صورتی که آنها بیعقل ونادان بودند."
شهید مطهری میفرماید: "...اگر این تشکیکات وارد جامعه نشود خطر است. اگر وارد نشود کم کم مردم آن حالت دینیشان رو به تحجّر، ونه تحجّر که رو به عفونت میرود. درست مثل آب کاملاً صافی که آن را در حوض قرار میدهیم واگر مدتی بماند میگندد. اگر در مردم یک حالت آرامشی باشد وبر معتقدات دینی ومذهبی تازیانه شک نخورد در آن صورت عوام پیشتاز آن معتقدات میشوند. وقتی عوام پیشتاز بشوند دائم از خودشان چیزی میسازند...".
ولی برخی شکها نوعی بیماری است، مانند وسوسه، شک کثیرالشک در نماز، وضو وسایر عبادات وطهارت ونجاست. این گونه شکها وشبههها نوعی بیماری ومرض است. زیاد شک کردن نوعی بیماری است.
آیا خداوند ضمانت کرده شخص حقیقتجو را به حقیقت برساند؟انسانها در دوران زندگی خود معمولاً از نظر شک وشبهه دچار بحران میشوند، اینجا است که انسان وضع حسّاسی پیدا میکند، مخصوصاً هنگامی که با مجموعهای از افکار وعقاید وآرای مخالف محیط خود وگاهی نیز با تبلیغات از راههای گوناگون مواجه گردد. لذا اگر واقعاً حقیقت جو باشد خداوند او را راهنمایی خواهد کرد. خداوند متعال میفرماید: {وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا}
"وکسانی که در راه ما جهاد وکوشش کنند البته ما آنها را به راههایمان هدایت خواهیم کرد."
ولی این بدان معنا نیست که علما ودانشمندان هیچ وظیفهای ندارند، بلکه وظیفه سنگینی بر دوش آنان است وباید به هر نحو ممکن توجیهگر عقلایی شکها وشبههها باشند تا مردم خصوصاً نسل جوان به سر منزل یقین برسند.
وظیفه ما در برابر شبهات چیست؟
برخی معتقدند انسان در هر سنّ ومعلوماتی که باشد بی هیچ قید وشرطی میتواند به هر سخنی گوش فرا دهد. اینان به آیه شریفه:
{فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ القَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ}
تمسک میکنند. در صورتی که آیه شریفه در مورد
اندیشمندان وصاحبنظرانی است که قدرت وتوان تشخیص "قول احسن" را دارند نه هر کسی، در هر سن وسال وسطحی از معلومات میتواند این چنین باشد. چنان که در ادامه آیه شریفه میفرماید: {أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأوُلئِکَ هُمْ أُولُوا الأَلْبابِ}
"آنان کسانیاند که خدا هدایتشان کرده وآنان خردمندان وصاحبان مغز وعقلاند."
بنابراین تا وقتی که انسان اعتقادهایش را از منابع موثّق ومعتبر محکم نکرده وقدرت پاسخگویی به شبهات را ندارد، نباید در این وادی قدم بگذارد. انسان باید زمانشناس باشد، برای حال وآیندهاش برنامه ریزی کند؛ نه اینکه بنشیند وهنگامی که با شبهات بنیانکن وتبلیغات مسموم روبهرو شد به فکر چارهای بیفتد، بلکه مانند واکسنی که برای پیشگیری امراض به کودکان تزریق میکنند ما نیز با طرح شبهات وجواب آنها به طور فشرده اطلاعی از آنها داشته باشیم تا هنگام مواجهه با مخالفان خود را نباخته وتوان جوابگویی را داشته باشیم.
امام صادق(ع) فرمود: "العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس"
"کسی که زمانشناس است شبهات بر او هجوم نخواهد آورد."
امام علی(ع) فرمود: "من عرف الأیّام لمیغفل عن الاستعداد"
"هر کسی که روزگار خود را شناخته وزمانشناس باشد از آمادگی غافل نخواهد شد."